زندگی من
امروزم تموم بشد رفت یه اتفاق جالب برام افتاد از خونه که بیرون رفتم یه ماشین 206 وارد کوچه شد سرمو پایین انداختم رد شدم یه نگاهی انداختم اول دیدمشون یه دختر و پسر بودن اهمیت ندادم رد شدم ده قدم دور نشده بودم که صدای آشنایی صدا زد مهلا سرمو برگردوندم دیدم مهسا دوستمه با نامزدش اومده بودن ازم دعوت کنن واسه مراسمشون خیلی خوشحال شدم خیلی ممنون مهسا جان
15 / 8 / 1391برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : مهلا
غدير على، هنوز هم چشمه اى لبريز از آب حيات و دريايى موّاج از كرامتهاست «غدير» دريايى از باور و بصيرت، در كوير حيرت و هامونِ ضلالت است، تا كام جان ها از آن سيراب شود «غدير»، يك «كتاب مبين» است، سندى براى تداوم خطّ «رسالت» در جلوه «امامت» «غدير» براى تشنگان، چشمه زلالِ هدايت است، و براى ره گم كردگان، صراطى است كه به «سنّت پيامبر» منتهى مى شود.
10 / 8 / 1391برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : مهلا
غدير على، هنوز هم چشمه اى لبريز از آب حيات و دريايى موّاج از كرامتهاست «غدير» دريايى از باور و بصيرت، در كوير حيرت و هامونِ ضلالت است، تا كام جان ها از آن سيراب شود «غدير»، يك «كتاب مبين» است، سندى براى تداوم خطّ «رسالت» در جلوه «امامت» «غدير» براى تشنگان، چشمه زلالِ هدايت است، و براى ره گم كردگان، صراطى است كه به «سنّت پيامبر» منتهى مى شود.
10 / 8 / 1391برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : مهلا

درباره وبلاگ

سلام وبلاگ رو واسه سرگرمی خودم درست کردم همه چی توش میذارم
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 1125
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1