زندگی من
دوست داشتن را با تمام وجود يادش دادم...
ولي او رفت..
و امتحانش را به ديگري پس داد..
شما هم داشتيد از اين شاگردها؟!!!!..
23 / 7 / 1391برچسب:, :: 22:10 :: نويسنده : مهلا میتوان جدا بود و دوست داشت
میشود دور بود و عاشق ماند
تنها برای دستهایی که میشناسی
برای خود خودش
خود او که بیهیچ عادت و اجباری
بیهیچ تکرار و اکراهی
بیهیچ حرف و حدیثی
عاشق خود حقیقیاش بشوی
نه شیفتهی خود حقوقیاش
که وجودش مهم باشد، نه حضورش
9 / 7 / 1391برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : مهلا کی میتونه بعد تو محرم راز من بشه
کی میتونه بعد تو همه نیاز من بشه
کی جاتو میگیره و درد و دلامو گوش میده
کی دیونه کردنو مثل چشات خوب بلده
بعضی وقتا میامو یواشکی میبینمت
وقتی که غنچه بودی خودم باید میچیدمت
کی به جای من برات شبا لالایی میخونه
شنیدم اون غریبه قدر تورو نمیدونه
غریبه تورو خدا عشقمو اذیت نکنید
قول بده بهش خیانت نکنید
قول بده چشای اون هیچ موقع اشکو نبینه
قول بده هیچ شبی چشم انتظارت نمونه
غریبه...........غریبه.........
5 / 7 / 1391برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : مهلا
دستاتو تو رویا همش میگیرم
تو خوابم غریبه ها میخوان تو رو ازم بگیرن
دستامو محکمتر بگیر عزیزم
اونایی که پا پیچت شدن خدا کنه بمیرن
فاصلمون طولانی
اما هنوز تو قبرم
امید دارم حرف دلم به دست تو رسیده
چشمای من هیچ موقع بارونی نبود
اما این مدت اشکام به خدا امون منو بریده
چرا کسی نیست جواب هق هق گریه هامو بده
چرا همش من کوتاه بیام
یه بارم تو کوتاه بیا
5 / 7 / 1391برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : مهلا
سخت آشفته و غمگین بودم.... به خودم میگفتم: دست کم میگیرند و نخندم اصلا تا بترسند از من ... و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، بر سرش داد زدم... ادامه مطلب ... 3 / 7 / 1391برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : مهلا آدمی که بخواد بره ، میره داد نمیزنه که من دارم میرم آدمی که رفتنش رو داد میزنه نمیخواد بره داد میزنه که نذارن بره ...!!! 3 / 7 / 1391برچسب:, :: 1:2 :: نويسنده : مهلا
نويسندگان |
||
![]() |