زندگی من
امروزم تموم بشد رفت یه اتفاق جالب برام افتاد از خونه که بیرون رفتم یه ماشین 206 وارد کوچه شد سرمو پایین انداختم رد شدم یه نگاهی انداختم اول دیدمشون یه دختر و پسر بودن اهمیت ندادم رد شدم ده قدم دور نشده بودم که صدای آشنایی صدا زد مهلا سرمو برگردوندم دیدم مهسا دوستمه با نامزدش اومده بودن ازم دعوت کنن واسه مراسمشون خیلی خوشحال شدم خیلی
ممنون مهسا جان نظرات شما عزیزان:
گفتم تا ماه محرم شروع نشده چند تا آپ باحال کنم جیگرتون حال بیاد....
![]() 15 / 8 / 1391برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : مهلا
نويسندگان |
||
![]() |